کد مطلب:323151 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:279

مقدمه: در جواب مکتوب جناب آقا میرزا اسدالله
(بدری مراغی و فقه الله علی ما یجب و یرضی)

(ایها السید الجلیل ذو المجد الائیل)

پس از تقدیم مراتب محبت و وداد معروض می دارد تعلیقه ی منعیه مورخه 19 دی ماه زیارت گردید و بر مطالب مندرجه
اطلاع كامل به عمل آمد حاوی بر این بود كه گویا اعراض فانی از عالم بهائیت علت حزن قلب اطهر شده لابد بر ضمیر منیر پوشیده نیست كه بنده از اول به عنوان تحقیق قدم برداشته در هر سری سری و از هر كاشانه رازی می جستم البته وقتی كه انسان تحقیقات و تقنیشات خود را خاتمه داد لابد است كه یك طرفدار اختیار نماید نظر به اینكه بنده به دلائل متقنه صحیه ایرادات قابل توجهی به امر بهائی جسته كه هر یك یكان یكان شهادت بر بطلان امر بهائی می دهد و انشاء الله مختصری از هر یك در این ذریعه اشاره خواهد شد.

فلهذا امر بهائی را از حقیقت بری و از صدق عاری دیده مجددا بعروة الوثقای اسلامیت تشبث نمودم بدیهی است هر عاقل كه مجاهد بالله باشد در خاتمه ی تحقیقات خود اگر به نظر بی غرضی بنگرد ایرادات فانی را قبول خواهد نمود.

نظر بنده احتجاج نیست اما به جهت شبهات بعضی مطالب تعلیقه ی سر كار را جمله به جمله جواب عرضه می دارد

قولك الاحلی (از یاران دوری جسته و به بیگانگان پیوسته) كلمه ی بیگانگان در ظاهر مخالف دستورات بها است زیرا بها می گوید (كه سرا پرده ی یگانگی بلند شد همدیگر را به چشم بیگانگان نه بینید) علاوه عباس افندی در مكاتیب خو مكرر در مكرر از این كلمه بیگانگی و اغیار و غیره دوری جسته بلكه در صورت ظاهر لفظا نه معنا دشمنی و كناری را معتقد نیست چنانچه در مكتبی به بهائیان عشق آباد می نویسد: (پس یاران باید
بیگانگان را آشنا شمردند و نفوس خارجه را داخله انكارند الی ان قال اغیار را غمخوار كردند و هر امتی را ملت بها شمرند فرقی در میان نگذارند) لهذا این قول شما در اینجا تولید عداوت می كند و مخالف اصول عقیده ی شما است و بایستی شما نیز ظاهر بنمائید چنانچه زغمای بهائی ها در ظاهر اینطور می نویسند كه عوام را بفریبند بعد عوض اینكه با همه دوست كردند با خویشاوندان خود هم با كمال بیگانگی رفتار می نمایند چنانچه معلوم است دیگر راجع به اشارات و بشارات كتب سماوی كه مرقوم رفته است بنده اطلاع دارم صحیح است در اینكه بشارات كتب را به چه تعبیراتی برای بهائیت تفسیر كرده اند و به چه دسایسی اشتباه كاری می كنند بعدا خواهید دید.



این سخن را ترجمه پهناوری

گفته آید در مقام دیگری



باز مرقوم رفته كه (شاید كشف الحیل و یا بارقه ی حقیقت ذهنش را مختل نموده) بلی شخص منصف نظر به حدیث شریف انظرو الی ما قال و لا تنظر الی من قال اگر غرض را كنار گذاشته در هر مطلبی غور و تفكر نماید البته هزاران مسائل را كشف می نماید خصوصا در مطالبی كه از روی اسناد و مدارك صحیحه نوشته شود تا حال بنده قریب بیست جلد كتب ردیه خوانده و دیده ام در حالتی كه همه آن ها در جای خود درست است ولی همه را رد نموده از خود ردیه ها به خودشان جواب گفته و ابدا اعتنائی به عوالم آن ها نكرده ولی در اینجا ابدا جای انكار نیست و به غیر از تسلیم و رضا چاره ای نه زیرا مطالبی كه در كشف الحیل
بارقه حقیقت درج شده برخی از آن ها را خود به رأی العین دیده و شنیده ام و خود شهادت حضرت عالی كفایت است كه اطلاعات داخلی فانی بیشتر از شما است زیرا هشت سال است شب و روز با كتب الواح و استدلالیه ی بهائی محشورم و بنده ایراداتی دارم كه غیر از نوشته های آقای آیتی است و برای احدی جای تردید و شبه نه انشاء الله اگر مقتضی باشد در این ضمن ملاحظه خواهید فرمود:

باز مرقوم شده كه (وقتی كه بحر اعظم الهی به جوش و خروش آید خس و خاشاك و اجساد میته متسنده را از خود دور سازد) اولا متسنده نیست منتنه است یعنی بو كردوه و متعفن در ثانی این حرف در جای خودش صحیح است اما در اینجا بحر اعظمی وجود ندارند كه به جوش و خروش آید نعم ما قال الشاعر



زاهد بگذشت از سر این آب كه سیراب

گردد ز می باقی غافل كه سر آب است



ولی توان گفت كه اصطخری بود و آبش عاریه از بحر اعظم اسلامی به جهت اینكه منبع و عمقی نداشت كم كم از بحر خشك و عفونات مهلكه اش به دماغ ماهی ها رسیده بنای دوری گذاشته خودشان را به طرف آب زلال و شیرین اسلامیت می دهند كه وحوش و طیور الهیه كل از آن آب گوارا سیراب می شوند و در نهایت راحت زندگانی می نمایند.

ایضا تحریر شده (اشارات عظیمه امروزها واصل كه
ملكه ی رومانیا و سلاطین در بهار به زیارت ساحل اقدس شرفیاب خواهد شد) این نیز از آن بشاراتی است كه قبل از این گفته شده و می شود كه هیچ یك اساسی ندارد فقط و فقط قالب الفاظ است كه گوسفندان بها را با آن مشغول كرده و می نمایند.